جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حراص
(حِ) (ص.) جِ حریص ؛ آزمندان.
ح
معین
حرج
(حَ رَ) (اِ.)۱- تنگی، فشار.۲- جای تنگ.۳- گناه، بزه.
ح
معین
حراستث
حرف استثنا
ح
معین
حرث
(حَ) (مص م.) شخم زدن.
ح
معین
حراست
(حِ سَ) (اِمص.) نگاهبانی، پاسبانی.
ح
معین
حربه
(حَ بِ) (اِ.) سلاح.
ح
معین
حراس
(حُ رّ) (ص. اِ.)جِ حارس ؛ پاسبانان، نگاهبانان.
ح
معین
حرف زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) سخن گفتن.
ح
معین
حرباء
(حَ) (اِ.) آفتاب پرست.
ح
معین
حرارت
(حَ رَ) (اِ.)۱- گرما، گرمی.۲- تندی، تیزی.
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها