جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حرام
(حَ) (اِ.)۱- ناروا، ناشایست.۲- کاری که اسلام از نظر شرعی آن را منع کر...
ح
معین
حرص
(حِ) (اِ.) آز، آزمندی.
ح
معین
حراقه
(حُ قِ یا قَ) (اِ.)۱- سوختة چخماق.۲- شعله.
ح
معین
حرشف
(حَ شَ) (اِ.)۱- فلس ماهی.۲- ملخ که هنوز بال در نیاورده باشد.
ح
معین
حراق
(حَ رّ) (ص.) بسیار سوزان.
ح
معین
حریت
(حُ رّ یَّ) (اِمص.) آزادگی، آزادمنشی.
ح
معین
حرقت
(حُ قَ) (اِمص.)۱- سوزش، سوختگی.۲- حرارت، گرمی.
ح
معین
حزیران
(حَ) (اِ.) ماه نهم از سال سریانی، بین ایار و تموز.
ح
معین
حری
(حَ) (ص.) سزاوار، شایسته.
ح
معین
حرق
(حَ) (مص م.) سوختن، سوزانیدن.
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها