جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حزار
(حَ زّ) (ص.) کسی که مقدار محصول زمین یا میوة درختی را تخمین زند.
ح
معین
حروب
(حُ) (اِ.) جِ حرب ؛ جنگها، رزمها، کارزارها.
ح
معین
حریم
(حَ) (اِ.)۱- پیرامون و گرداگرد خانه.۲- مکانی که حمایت و دفاع از آن ...
ح
معین
حره
(حَ رَّ) (اِ.) سنگستان.
ح
معین
حریق
(حَ) (اِ.)۱- سوزش.۲- زبانة آتش.
ح
معین
حرمله
(حَ مَ لِ یا لَ) (اِ.) توت - فرنگی درختی.۲- قضبان.
ح
معین
حریف
(حَ) (ص.)۱- هم پیشه، همکار.۲- هماورد.۳- هم پیاله.
ح
معین
حرمسرا
(ی) (حَ رَ. سَ) (اِمر.) محل زنان حرم.
ح
معین
حریص
(حَ) (ص.)۱- آزمند.۲- سخت خواستار چیزی و شتابناک برای دست یافتن به او....
ح
معین
حرمت
(حُ مَ) (اِ.)۱- آبرو، عزت.۲- آن چه که محترم داشتن و نگه داشتن آن واجب...
«
‹
20
21
22
23
24
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها