جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حرمان
(حِ) (مص ل.) بی بهره بودن، بیرون ماندن.
ح
معین
حریره
(حَ رِ) (اِ.)۱- قطعه حریر.۲- خوراکی رقیق از آرد برنج، شکر و مغز بادام...
ح
معین
حرم
(حَ رَ) (اِ.)۱- گرداگرد خانه.۲- اندرون خانه.۳- گرداگرد کعبه و اماکنِ م...
ح
معین
حریر
(حَ) (اِ.)۱ - پرنیان، ابریشم.۲- پارچة ابریشمین.
ح
معین
حرقفه
(حِ قَ فَ یا فِ) (اِ.) خاصره.
ح
معین
حریت
(حُ رّ یَّ) (اِمص.) آزادگی، آزادمنشی.
ح
معین
حرقت
(حُ قَ) (اِمص.)۱- سوزش، سوختگی.۲- حرارت، گرمی.
ح
معین
حزیران
(حَ) (اِ.) ماه نهم از سال سریانی، بین ایار و تموز.
ح
معین
حری
(حَ) (ص.) سزاوار، شایسته.
ح
معین
حرق
(حَ) (مص م.) سوختن، سوزانیدن.
«
‹
22
23
24
25
26
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها