جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حروب
(حُ) (اِ.) جِ حرب ؛ جنگها، رزمها، کارزارها.
ح
معین
حریم
(حَ) (اِ.)۱- پیرامون و گرداگرد خانه.۲- مکانی که حمایت و دفاع از آن ...
ح
معین
حره
(حَ رَّ) (اِ.) سنگستان.
ح
معین
حسران
(حَ) (ص فا.) آن که حسرت برد، افسوس خور.
ح
معین
حساب سازی
(~.) (اِمص.) تنظیم کردن صورت حسابهای غیرواقعی.
ح
معین
حسر
(~.) (مص م.) بریدن.
ح
معین
حساب رس
(~. رَ) (ص فا.) کسی که کارش رسیدگی به حسابهای یک مؤسسه یا دفترهای حس...
ح
معین
حسد بردن
(~. بُ دَ) (مص ل.) رشک بردن.
ح
معین
حساب برگرفتن
(~. بَ. گِ رِ تَ) (مص ل.) قیاس کردن.
ح
معین
حسد
(حَ سَ) (مص ل.) رشک بردن.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها