جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حصانت
(حَ نَ) (مص ل.) استوار بودن، محکم بودن.
ح
معین
حشری
(حَ شَ) (ص نسب.) شهوتران.
ح
معین
حصان
(حِ) (ص.) اسب نجیب و نیرومند، اسب نر، اسب تکاور.
ح
معین
حشره کش
(~. کُ) (اِمر.) هر یک از مواد سمی به شکل گرده یا محلول یا گاز که برای...
ح
معین
حصیر
(حَ) (اِ.) بوریا، فرشی که از نی یا برگ خرما بافته شده باشد.
ح
معین
حصید
(حَ) (ص.) آنچه که از مزرعه درو شده باشد.
ح
معین
حصی
(حَ صا) (اِ.)۱- سنگریزه.۲- شمار بسیار.
ح
معین
حصون
(حُ) (اِ.) جِ حصن ؛ دژها، پناهگاهها.
ح
معین
حصول
(حُ) (مص ل.) به دست آمدن.
ح
معین
حصه
(حِ صِّ) (اِ.) بهره، نصیب. ج. حصص.
«
‹
29
30
31
32
33
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها