جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حفاوت
(حَ وَ) (مص ل.) مهربانی کردن، احوالپرسی.
ح
معین
حضور
(حُ) ۱- (مص ل.) حاضر شدن.۲- (اِمص.) وجود، ظهور.۳- (اِ.) درگاه، آست ان....
ح
معین
حل کردن
(حَ. کَ دَ) (مص م.)۱- گشودن.۲- آمیختن.
ح
معین
حقایق
(حَ یِ) (اِ.) جِ حقیقت ؛ نصیب، بهره.
ح
معین
حل
(حَ لّ) (مص م.)۱ - گشودن، باز کردن.۲- گداختن.
ح
معین
حقاً
(حَ قَّ نْ) (ق.) به راستی و درستی.
ح
معین
حقیقی
(حَ) (ص نسب.)۱- واقعی، اصلی.۲- راست و درست.
ح
معین
حقانیت
(حَ قّ یَّ) (مص جع.)۱- حق داشتن، حق بودن.۲- درستی و راستی.
ح
معین
حقیقتاً
(حَ قَ تَ نْ) (ق.) به درستی، از روی حقیقت.
ح
معین
حقانی
(حَ قّ) (ص نسب.) منسوب به حق ؛ راست و درست، از روی حق.
«
‹
35
36
37
38
39
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها