جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حق شناس
(حَ. ش) (ص فا.)۱- معتقد به حقیقت و راستی.۲- خداشناس.
ح
معین
حقوق بگیر
(~. بِ) (ص فا.) آن که هر ماه حقوق دریافت میکند.
ح
معین
حق حساب
(قُِ حِ) (اِمر.) باج، رشوه.
ح
معین
حقود
(حَ) (ص.) کینه ورز، پرکینه.
ح
معین
حق تعالی
(حَ تَ لا) (اِمر.) خدا که والاست، پروردگار والامقام.
ح
معین
حقه بازی
(~.) (حامص.)۱- شعبده بازی.۲- مکاری.
ح
معین
حق به جانب
(حَ قّ. بِ. نِ) (ص مر.) دارای ظاهر مظلوم و محق.
ح
معین
حما
(حَ) (اِ.) خویشاوند زن و شوهر.
ح
معین
حلل
(حُ لَ) (اِ.) جِ حله.۱- زیورها، پیرایهها.۲- لباسهای نو، جامهها.۳- ...
ح
معین
حلال
(حَ لّ) (ص.)۱- بسیار گشاینده.۲- مادهای که مادة دیگر را در خود حل کند...
«
‹
38
39
40
41
42
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها