جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حلقه
(حَ قِ) (اِ.)۱- هرچیز مدور و دایره شکل که میانش خالی باشد.۲- دایره.۳-...
ح
معین
حلیم
(حَ) (اِ.) بردبار. ج. احلام.
ح
معین
حلق گشادن
(~. گُ دَ) (مص ل.) گفتگو کردن.
ح
معین
حملات
(حَ مَ) (مص. اِ.)جِ حمله ؛تاختها، ت اختنها.
ح
معین
حمایت
(حِ یَ) (اِمص.) پشتیبانی.
ح
معین
حمل کردن
(حَ. کَ دَ) (مص م.)۱ - بردن چیزی از جایی به جای دیگر.۲- تصور کردن، در...
ح
معین
حمامی
(~.) (ص نسب.)۱- گرمابه دار، گرمابه بان.۲- حقو قی که به گرمابه دار ده ...
ح
معین
حمل
(حَ مَ) (اِ.)۱- بره.۲- صورت فلکی بره ؛ اولین برج از بروج دوازده گانه ...
ح
معین
حمام گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) به حمام رفتن.
ح
معین
حمقاء
(حَ) (ص.) زن کم خرد، زن کم عقل.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها