جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حمایل کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) از شانه یکبری آویختن.
ح
معین
حمله
(حَ لِ یا لَ) ۱- (مص ل.) آهنگ جنگ کردن، هجوم بردن، ۲- (اِ.) هجوم، یورش...
ح
معین
حمایل
(حَ یِ) (اِ.)۱- بند شمشیر و آن چه به شانه و پهلو آویزند.۲- قرآن کوچکی...
ح
معین
حملان
(حُ) (اِ.)۱- ستور باردار که به کسی بخشند.۲- مزد باربری.
ح
معین
حماید
(حَ یِ) (اِ.) جِ حمیده ؛ خوبیها، خصلتهای نیکو.
ح
معین
حملات
(حَ مَ) (مص. اِ.)جِ حمله ؛تاختها، ت اختنها.
ح
معین
حمایت
(حِ یَ) (اِمص.) پشتیبانی.
ح
معین
حمل کردن
(حَ. کَ دَ) (مص م.)۱ - بردن چیزی از جایی به جای دیگر.۲- تصور کردن، در...
ح
معین
حمامی
(~.) (ص نسب.)۱- گرمابه دار، گرمابه بان.۲- حقو قی که به گرمابه دار ده ...
ح
معین
حمل
(حَ مَ) (اِ.)۱- بره.۲- صورت فلکی بره ؛ اولین برج از بروج دوازده گانه ...
«
‹
44
45
46
47
48
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها