جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حوصله
(حُ صَ لِ) (اِ.)۱- چینه دان مرغ.۲- صبر و تحمل.
ح
معین
حکم
(حَ کَ) (ص.) داور.
ح
معین
حوش
(حُ) (اِ.) گرداگرد، پیرامون.
ح
معین
حیاء
(حَ) (اِمص.) شرمساری، خجلت. ؛~ را خوردن و آبرو را قی کردن کنایه از:...
ح
معین
حکفرما
(حُ. فَ) (ص فا.) حکمران.
ح
معین
حوزه
(حُ زِ) (اِ.)۱- ناحیه.۲- جانب، طرف.۳- میان مملکت. ؛ ~علمیه مرکز تحص...
ح
معین
حیا
(حَ) (اِ.)۱- باران.۲- فراخی سال.
ح
معین
حکایت
(حِ یَ) ۱- (مص م.) نقل کردن مطلب یا داستانی.۲- (اِ.) داستان، سرگذشت، ق...
ح
معین
حوری
(ص نسب.) زن بهشتی.
ح
معین
حی وحاضر
(حَ یُ ض) (ص مر.) زنده و حاضر.
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها