جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
د
معین
دیلم
(~.) (اِ.) میلهای آهنی برای سوراخ کردن دیوار یا حرکت دادن اجسام سنگین...
د
معین
دیه
(دِ ه ú) (اِ.) ده، روستا.
د
معین
دیلاق
(دِ) (عا.)۱- قد بلند.۲- مجازاً بی قابلیت.
د
معین
دینه
(نِ) (ص نسب.) دیروزی، دیروزین.
د
معین
دیفروغس
(غِ) (اِ.) جسمی که پس از ذوب مس و طلا و نقره در ته کوره یا بوته باقی ...
د
معین
دینامیک
(اِ.)۱- پر از نیرو، متحرک، پویا.۲- بخشی از علم مکانیک که حرکات را مور...
د
معین
دیفروجس
(جِ) (اِ.) نک دیفروغس.
د
معین
دینامیت
(اِ.) مادهای قابل انفجار مرکب از نیتروگلیسرین و مادهای متخلخل که مو...
د
معین
دیفرانسیل
(یِ) (اِ.)۱- دستگاهی در اتومبیل که نیروی لازم را به چرخها منتقل می...
د
معین
دینام
(اِ.) دستگاهی که نیروی مکانیکی را به نیروی الکتریکی تبدیل کند و بالعک...
«
‹
119
120
121
122
123
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها