جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
د
معین
دیفتری
(تِ) (اِ.) بیماری ای که در گلو پدید آید و حلق و حنجره و قصبة الریه را...
د
معین
دیگرگون
(گَ) (ص مر.) = دگرگون. دیگرگونه:۱- رنگی دیگر.۲- جور دیگر، طور دیگر، ن...
د
معین
دیپلمات
(لُ) (اِمر.) سیاستمدار.
د
معین
دیگر
(گَ)۱- (ق.) علاوه بر این، باز.۲- (ص.) شخص یا چیزی علاوه بر شخص و چیزی...
د
معین
دیپلم
(لُ) (اِ.)۱- گواهی نامه (تحصیلی).۲- پروانه.
د
معین
دیگدان
(اِمر.)۱ - جای گذاشتن دیگ، دیگپایه.۲- سه پایه.۳- اجاق، آتشدان.
د
معین
دیپرس
(رِ) (اِمص.) فشار دادن، پایین فشردن، افسرده کردن، غمگین کردن.
د
معین
دیگ پختن
(پُ تَ) (مص ل.) کنایه از: دربارة کسی فکر یا تصمیمی داشتن.
د
معین
دیویزیون
(اِ.) واحدی نظامی، لشکر.
د
معین
دیگ نهادن
(نَ دَ) (مص ل.)۱- نهادن دیگ بر روی آتش، دیگ بار کردن.۲- (کن.) کر و فر ...
«
‹
120
121
122
123
124
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها