جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
د
معین
دانشنامه
(~. مِ) (اِمر.)۱- گواهی نامهای که به دانشجو، پس از اتمام دانشکده داده...
د
معین
دانگاه
(اِ.) کالا، ابزار.
د
معین
دانشمند
(~. مَ) (ص مر.) = دانشومند: عالم، دانا.
د
معین
دانگانه
(نِ) (اِمر.)۱- پولی که در یک گردش دسته جمعی از افراد گروه گرفته میشود...
د
معین
دانشق
(نِ شَ) (اِ.) = دانشمق:۱- اجتماع برای مشورت، کنکاج.۲- مجلس مشورت، مجل...
د
معین
دانگ
(نْ) (اِ.) بخش، بهره، حصه، قسمی از چیزی، یک ششم چیزی.
د
معین
داور
(وَ) (ص.) قاضی، حکم.
د
معین
دانک
(نَ) (اِ.)۱- هر نوع دانه.۲- آشی که با گندم و جو و ماش و عدس و مانند آ...
د
معین
دایم
(یِ) ۱- (ق.) همیشه، همواره.۲- (ص.) جاوید، پایدار.
د
معین
دایره زنگی
(~. زَ) (اِمر.) یکی از سازهای ضربی که به دور آن زنگها یا حلقههای فلز...
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها