جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذوسنطاریا
(س) (اِ.) اسهال خونی.
ذ
معین
ذکاء
(ذَ) (اِمص.) هوشمندی، تیزهوشی.
ذ
معین
ذوزنقه
(زَ نَ قِ) (اِ.) شکلی است چهارضلعی که فقط دو ضلع آن با هم موازی هستند...
ذ
معین
ذوی القربی
(~. قُ با) (ص مر.) نزدیکان، خویشان.
ذ
معین
ذوحیاتین
(حَ تَ) (اِ. ص.) صاحب دو زندگانی، دوزیستان. در اصطلاح جانور - ش نا...
ذ
معین
ذوی العقول
(ذَ وِ لْ عُ قُ) (ص مر.) خردمندان، بخردان.
ذ
معین
ذوحیات
(حَ) (ص مر.) نک ذی حیات.
ذ
معین
ذوی الاوتار
(ذَ وِ لْ اَ) (ص مر.) آلات موسیقی زهی.
ذ
معین
ذوحق
(حَ قّ) (ص مر.) نک ذی حق.
ذ
معین
ذووجهین
(وَ هَ یا هِ) (ص مر.) دارای دو وجه یا معنی.
«
‹
12
13
14
15
16
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها