جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذکور
(ذُ) (اِ.) جِ ذکر؛ مردان، نران.
ذ
معین
ذوق یافتن
(~. تَ) (مص م.) درک کردن، حس کردن.
ذ
معین
ذوایب
(ذَ یِ) (اِ.) جِ ذؤابه.۱- پیشانیها.۲- روییدنگاههای موی بر پیشانی.۳...
ذ
معین
ذکران
(ذُ) (اِ.) جِ ذَکَر؛ نران، نرینگان، ذکور. مق اناث.
ذ
معین
ذوق زده
(~. زَ دِ) (ص مف.)۱- کسی که بر اثر شنیدن خبری خوش دچار هیجان و نشاط ...
ذ
معین
ذوالوجهین
(ذُ لْ وَ هَ) (ص مر.) شعری که محتمل دو معنای مدح و هجو باشد.
ذ
معین
ذی فقار
(فِ) (ص مر.) مهره دار.
ذ
معین
ذی علاقه (عَ قَ یا قِ)
(ص مر.) صاحب علاقه، دلبسته.
ذ
معین
ذی عقل
(عَ) (ص مر.) خردمند، دارندة عقل، بخرد؛ ج. ذوی العقول.
ذ
معین
ذی صلاحیت
(صَ حِ یَّ) (ص مر.) دارای صلاحیت، دارای شایستگی برای مداخله در امری ی...
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها