جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذوی القربی
(~. قُ با) (ص مر.) نزدیکان، خویشان.
ذ
معین
ذوحیاتین
(حَ تَ) (اِ. ص.) صاحب دو زندگانی، دوزیستان. در اصطلاح جانور - ش نا...
ذ
معین
ذوی العقول
(ذَ وِ لْ عُ قُ) (ص مر.) خردمندان، بخردان.
ذ
معین
ذوحیات
(حَ) (ص مر.) نک ذی حیات.
ذ
معین
ذوی الاوتار
(ذَ وِ لْ اَ) (ص مر.) آلات موسیقی زهی.
ذ
معین
ذوحق
(حَ قّ) (ص مر.) نک ذی حق.
ذ
معین
ذی حق
(حَ قّ) (ص مر.) دارندة حق، برحق.
ذ
معین
ذیلاً
(ذَ یا ذِ لَ نْ) (ق.)۱- در ذیل، در پایین.۲- بعد از این، سپس.
ذ
معین
ذی حساب
(حِ) (اِمر.)۱ - صاحب حساب.۲- نمایندة وزارت دارایی در یک مؤسسة دولتی.
ذ
معین
ذیل
(ذَ یا ذِ یْ) (اِ.)۱- دامن جامه ؛ پایین هر چیز.۲- آخر هر چیز. ج. اذیا...
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها