جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذخایر
(ذَ یِ) (اِ.) جِ ذخیره ؛ اندوختهها.
ذ
معین
ذاکر
(کِ) (اِفا.)۱- ذکرکننده، یادکننده.۲- آن که ذکر مصیبت سیدالشهداء و اهل...
ذ
معین
ذبیح
(ذَ) (ص.) گلو بریده، سر بریده.
ذ
معین
ذاهل
(هِ) (اِفا.) فراموش کننده.
ذ
معین
ذبول
(ذَ) (ص.)۱- پژمرده.۲- کاهیده، لاغر شده.
ذ
معین
ذاهب
(هِ) (اِفا.)۱- رونده، گذرنده.۲- کوشنده.
ذ
معین
ذبل
(~.) (مص ل.)۱- پژمردن.۲- باریک میان شدن.
ذ
معین
ذال
(اِ.) حرف نهم از الفبای عربی و حرف یازدهم از الفبای فارسی.
ذ
معین
ذبذبه
(~.) ۱- (مص ل.) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد.۲- (مص م.) جنبانیدن،...
ذ
معین
ذاخر
(اِفا.) مال اندوز، گنج نهنده.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها