جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذاتی
(ص نسب.) منسوب به ذات، متعلق به ذات.
ذ
معین
ذبح
(ذُ بَ) (اِ.)۱- گزر دشتی، زردک صحرایی.۲- نوعی قارچ، قسمی سماورغ.۳- گی...
ذ
معین
ذات الکرسی
(تُ لْ کُ) (اِ.) خداوند کرسی، دارندة کرسی، نامِ یکی از صورتهای فلکیِ...
ذ
معین
ذبایح
(ذَ یِ) (اِ.) جِ ذبیحه ؛ سر بریدهها، بسمل کردهها.
ذ
معین
ذات الصدور
(تُ صُّ) (اِمر.)۱- افکار، اندیشهها.۲- حاجتها.
ذ
معین
ذباله دان
(~.) (اِمر.) جایی که در آن آشغال ریزند.
ذ
معین
ذات الریه
(تُ رّ یِ) (اِمر.) عفونت و التهاب در نسج ریه خصوصاً به وسیلة میکربی ب...
ذ
معین
ذباله
(ذُ لَ) (اِ.) فتیلة شمع یا چراغ.
ذ
معین
ذات الجنب
(~. جَ) (اِمر.) سینه پهلو، درد پهلو.
ذ
معین
ذباب
(ذُ) (اِ.)۱- مگس.۲- زنبور.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها