جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذلاقت
(ذَ قَ) (اِمص.) فصاحت، شیوایی گفتار.
ذ
معین
ذرق
(ذُ رَ) (اِ.) شبدر وحشی.
ذ
معین
ذل
(ذُ لّ) (اِمص.)۱- خواری، ذلت، ۲- رامی، فروتنی.
ذ
معین
ذرع
(ذَ رْ) ۱- (مص م.) اندازه گرفتن پارچه و مانند آن با ذراع.۲- (اِ.) واحد...
ذ
معین
ذقن
(ذَ قَ) (اِ.) زنخ، چانه. ج. اذقان.
ذ
معین
ذرخش
(ذَ رَ) (اِ.) نک آذرخش.
ذ
معین
ذوالقربی
(~. قُ با) (اِمر.) خویش، خویشاوند؛ جِ ذوی القربی.
ذ
معین
ذو
(اِ.) صاحب، دارنده. در عربی در حالت رفع «ذو» و در حالت جر «ذی» و در ح...
ذ
معین
ذمه
(ذِ مِّ) (اِ.)۱- کفالت، ضمانت.۲- عهد، پیمان. ؛ اهل ~ اهل کتاب از زر...
ذ
معین
ذوالقدر
(~. قَ) (ص مر.)۱- توانا.۲- صاحب بزرگواری.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها