جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ذ
معین
ذلق
(ذِ لِ) (ص.) چیره زبان، تیززبان.
ذ
معین
ذره بینی
(ذَ رِّ) (ص نسب.) آن چه که جز با ذره بین نتوان دید.
ذ
معین
ذلت
(ذِ لَ) (اِمص.) خواری، زبونی.
ذ
معین
ذره بین
(~.) (اِ.) عدسی شیشهای یا بلوری، که دو سطح آن محدب است و چیزهای ریز ...
ذ
معین
ذلالت
(ذَ یا ذُ لَ) (اِمص.) خواری، ذلت.
ذ
معین
ذره
(ذَ رِّ) (اِ.)۱- مورچه.۲- هر چیز بسیار ریز، هر یک از اجسام بسیار ریز ...
ذ
معین
ذواللسانین
(~. لِ نَ) (ص مر.) کسی که به دو زبان سخن گوید و نویسد.
ذ
معین
ذوات الاربع
(~. اَ بَ) (اِمر.) چارپایان.
ذ
معین
ذمیمه
(ذَ مِ) (ص.) مؤنثِ ذَمیم.
ذ
معین
ذوالقوافی
(~. قَ) (ص مر.) شعری که بیش از دو قافیه داشته باشد.
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها