جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ریچار
(اِ.)۱- مربا.۲- هر خوراکی که از چند چیز سازند.
ر
معین
ریپ زدن
(زَ دَ) (مص ل.) با حرکتهای مقطع و نامتوازن کار کردن یا پیش رفتن.
ر
معین
ریوی
(یَ یّ) (ص نسب.) منسوب به ریه.
ر
معین
ریوه
(وِ) (اِ.)۱- پشته، گریوه.۲- مکر، حیله.
ر
معین
ریوند
(وَ) (اِ.) نک ریواس.
ر
معین
ریونجو
(وَ) (اِ.) = رونجو. رونجه: موریانه. دیوک. ارضه.
ر
معین
ریواندر
(دِ) (اِ.) دستگاهی برای عقب بردن نوار ویدئویی، برگردان. (فره).
ر
معین
ریواس
(اِ.) گیاهی است با ساقة سفید و برگهای بزرگ و پهن، مزة ترش دارد و دارا...
ر
معین
ریو
(اِ.) مکر، حیله.
ر
معین
ریگزار
(اِمر.) زمین پر از ریگ.
«
‹
99
100
101
102
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها