جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رانکی
(نَ) (اِ.) تسمة عقب پالان که بر ران چهارپا قرار گیرد، پاردم. ؛~ کسی ...
ر
معین
رام
(ص.)۱- مطیع، فرمانبردار.۲- خو گرفته، آموخته.۳- در آیین زردشتی، یکی از...
ر
معین
رانندگی
(نَ دِ) (حامص.) عمل و شغل راننده.
ر
معین
رالی
۱- نوعی مسابقة اتومبیل - رانی با مساحت طولانی که در جادهها و با قوان...
ر
معین
راننده
(نَ دِ) (ص فا.) آن که وسایل نقلیه را میراند، شوفر.
ر
معین
راقی
(اِفا.)۱- بالا رونده، جلو رونده.۲- افسونگر.۳- تحصیل کرده.
ر
معین
رانش
(نِ) (اِمص.)۱- راندن.۲- حرکت، جابجایی.
ر
معین
راقم
(قِ) (اِفا.) نویسنده، محرر.
ر
معین
رانده
(دِ) (ص مف.) طرد شده.
ر
معین
راقد
(قِ) (ص فا.) خوابنده، خوابیده.
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها