جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ربوه
(رَ وَ یا وِ) (اِ.) پشته، بلندی.
ر
معین
ربض
(رَ بَ) (اِ.)۱- دیوار گرداگرد شهر.۲- جای گوسفندان.
ر
معین
ربون
(رَ) (اِ.) پولی که پیش از کار به مزدور دهند.
ر
معین
ربح
(رِ) (اِ.) سود. ج. ارباح.
ر
معین
رجل
(رَ جُ) (اِ.) مرد. ج. رجال.
ر
معین
رجغک
(رَ غَ) (اِ.) نک رجک.
ر
معین
رجعت
(رَ عَ) (مص ل.)۱- بازگشت.۲- بازگشت مرد به سوی زن طلا ق دادة خود.
ر
معین
رجع
(رَ) (مص ل.) برگشتن، بازگشتن.
ر
معین
رجس
(رِ) (اِ.)۱- پلیدی.۲- گناه.
ر
معین
رجزخوانی
(~. خا) (حامص.) خود - ستایی.
«
‹
22
23
24
25
26
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها