جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رجیم
(رَ) (ص.)۱- سنگسار شده.۲- رانده، مطرود.۳- نفرین شده.
ر
معین
رجاله
(رَ جّ لِ) (اِ.) جِ راجل.۱- پیادگان.۲- اوباش، فرومایگان.
ر
معین
رجک
(رَ جَ) (اِ.) آروغ.
ر
معین
رجال الغیب
(رِ لُ لْ غَ) (اِمر.) هفت تن از مردان خدا که زندهاند ولی به چشم جهان...
ر
معین
رجوم
(رُ جُ) (مص م.)۱- سنگسار کردن.۲- راندن.۳- دشنام دادن.
ر
معین
رجال
(رِ) (اِ.)جِ رجل.۱- مردان.۲- بزرگان.
ر
معین
رجولیت
(رُ یَّ) (مص جع.)۱- مرد بودن.۲- مردی، مردانگی.
ر
معین
رجاف
(رُ) (اِ.) آواز و صدای کوس و نقاره.
ر
معین
رجوع
(رُ) (مص ل.) بازگشتن، برگشتن.
ر
معین
رجاحت
(رَ حَ) ۱- (مص ل.) فزون آمدن، چربیدن.۲- (اِمص.) فزونی، فضیلت، برتری.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها