جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رجل
(رَ جُ) (اِ.) مرد. ج. رجال.
ر
معین
رجغک
(رَ غَ) (اِ.) نک رجک.
ر
معین
رجعت
(رَ عَ) (مص ل.)۱- بازگشت.۲- بازگشت مرد به سوی زن طلا ق دادة خود.
ر
معین
رجع
(رَ) (مص ل.) برگشتن، بازگشتن.
ر
معین
رجس
(رِ) (اِ.)۱- پلیدی.۲- گناه.
ر
معین
رجزخوانی
(~. خا) (حامص.) خود - ستایی.
ر
معین
رحب
(رَ) (ص.) فراخ، گشاده.
ر
معین
رجز
(رَ جَ) (اِ.)۱- شعری که به هنگام جنگ هر یک از طرفین در ستایش قوم و اف...
ر
معین
رحال
(~.) (ص.) بسیار سفر کننده ؛ ج. رحاله.
ر
معین
رجحان
(رُ) (اِمص.) برتری، فزونی.
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها