جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رضوی
(رَ یا رِ ضَ) ۱- (ص نسب.) منسوب به امام رضا(ع).۲- (اِمر.) یکی از گوشه...
ر
معین
رعده
(رِ دَ یا دِ) (اِمص.) لرزه، جنبش، تشنج.
ر
معین
رضوان
(رِ) ۱- (مص ل.) خشنود شدن.۲- (اِ.) بهشت، نگهبان بهشت.
ر
معین
رعدآسا
(~.) (ص مر.) مانند رعد، همچون تندر.
ر
معین
رضع
(رَ) (ص.)۱- شیرخواره.۲- بخیل، ناکس.
ر
معین
رفد
(رَ) ۱- (مص م.) عطا کردن، بخشش کردن، ۲- یاری کردن، کمک کردن.۳- (اِمص....
ر
معین
رفیده
(رَ دَ یا دِ) (اِ.) بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گسترانند و ب...
ر
معین
رفتگر
(رُ گَ) (ص.) مأمور شهرداری که به تمیز کردن کوچهها و خیابانها میپردا...
ر
معین
رفوگر
(رَ گَ) (ص شغل.) آن که رفو کند.
ر
معین
رفته
(رَ تِ) (ص مف.)۱- روانه شده.۲- کوچ کرده.۳ - گذشته، سپری شده.۴ - درگذشت...
«
‹
48
49
50
51
52
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها