جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رغیف
(رَ) (اِ.)۱- گردة نان.۲- گلولة خمیر. ج. ارغفه. رغفان.
ر
معین
رفد
(رَ) ۱- (مص م.) عطا کردن، بخشش کردن، ۲- یاری کردن، کمک کردن.۳- (اِمص....
ر
معین
رفیده
(رَ دَ یا دِ) (اِ.) بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گسترانند و ب...
ر
معین
رفتگر
(رُ گَ) (ص.) مأمور شهرداری که به تمیز کردن کوچهها و خیابانها میپردا...
ر
معین
رفوگر
(رَ گَ) (ص شغل.) آن که رفو کند.
ر
معین
رفته
(رَ تِ) (ص مف.)۱- روانه شده.۲- کوچ کرده.۳ - گذشته، سپری شده.۴ - درگذشت...
ر
معین
رفوزه
(رِ زِ) (اِمف.) رد شده در امتحان.
ر
معین
رفتنی
(رَ تَ) (ص لیا.)۱- حرکت کردنی.۲- درگذشتنی.۳- فناپذیر، مردنی.
ر
معین
رفو
(رُ) (اِ.) دوخت دررفتگیها و پارگیهای پارچه یا فرش به طوری که به آسا...
ر
معین
رفتار
(رَ) (اِمص.)۱- روش.۲- طرز حرکت، سلوک.
«
‹
50
51
52
53
54
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها