جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رقصیدن
(رَ دَ) (مص ل.) پای کوفتن، رقص کردن.
ر
معین
رقاد
(رُ) ۱- (مص ل.) غنودن.۲- (اِ.) خواب.
ر
معین
رقص
(رَ) ۱- (مص ل.)جنبیدن.۲- حرکاتی موزون همراه آهنگ موسیقی اجرا کردن ؛ پا...
ر
معین
رقابت
(رَ بَ) (مص ل.) هم چشمی کردن.
ر
معین
رقت بار
(~.) (ص فا.) برانگیزانندة ترحم و دلسوزی.
ر
معین
رقاب
(رِ) (اِ.) جِ رقبه.۱- گردنها.۲- پس گردنها.
ر
معین
رقت انگیز
(~. اَ) (ص فا.) چیزی که ترحم و دلسوزی شخص را تحریک کند.
ر
معین
رق
(~.) (اِ.) هر چیز نازک، پوست نازک که بر آن چیزی نویسند.
ر
معین
رقت
(رِ قَّ) (اِمص.)۱- نازکی.۲- نرمی و لطافت.۳- مهربانی.۴- آبکی بودن.
ر
معین
رفیقه
(رَ قِ) (اِ.) مؤنث رفیق، دختر یا زنی که با مردی که همسرش نیست، رابطة ...
«
‹
53
54
55
56
57
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها