جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رماس
(رَ) (اِ.) مصطکی ؛ صمغی سفید رنگ و نرم و خوشبو، شیرین و چسبنده که از د...
ر
معین
رقیب
(رَ قِ) (ص.)۱ - نگهبان، پاسبان.۲- مراقب، مواظب.۳- در فارسی: رقابت کن...
ر
معین
رمارم
(رَ رَ) (ق مر.)۱- دسته دسته، گروه گروه.۲- مقابل، برابر.۳- پیاپی، پی در...
ر
معین
رقوم
(رُ) (اِ.) جِ رقم.
ر
معین
رماد
(رَ) (اِ.) خاکستر. ج. اَرمِدَه.
ر
معین
رقود
(رُ) (اِ.) جِ راقد؛ خوابیدگان.
ر
معین
رماح
(رِ) (اِ.) جِ رمح ؛ نیزهها.
ر
معین
رقمکار
(~.) (ص فا.)۱- کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است.۲-...
ر
معین
رماتیسم
(رُ) (اِ.) درد مفاصل.
ر
معین
رمایه
(رِ یِ) (مص ل.) تیر انداختن.
«
‹
56
57
58
59
60
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها