جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
راحم
(حِ) (اِفا.) رحم کننده، بخشاینده.
ر
معین
رابه
(بِّ) مادراندر، زن پدر.
ر
معین
راست خانه
(نِ یا نَ) (ص مر.) کنایه از:۱- شخصی که با همه کس از قرار راستی و درست...
ر
معین
رادیولوژیست
(~. لُ) (اِمر.) = رادیولگ: پرتوشناس (فره).
ر
معین
راست بین
(ص فا.) حقیقت بین.
ر
معین
رادیولوژی
(~. لُ) (اِمر.) شاخهای از پزشکی که با استفاده از پرتو ایکس و انواع پ...
ر
معین
راست آمدن
(مَ دَ) (مص ل.) سازگار شدن، هماهنگی یافتن.
ر
معین
رادیوضبط
(~. ضَ) (اِمر.) دستگاه گیرندة امواج صوتی و ضبط و پخش ن وار.
ر
معین
رازیانه
(نِ) (اِ.) بادیان، والان ؛ گیاهی است خوشبو با دانههای ریز که برای نفخ...
ر
معین
رادیوسکوپی
(~. کُ) (اِمر.) بررسی تصویر پرتو ایکس روی پرده یا صفحة حساس، پرتوبینی....
«
‹
4
5
6
7
8
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها