جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رهایی
(رَ) (حامص.) خلاص.
ر
معین
روان
(~.) (ق.) بی درنگ، بلافلاصله.
ر
معین
رو دادن
(دَ) (مص ل.) گستاخ کردن، پُررو کردن.
ر
معین
روال
(رَ) (عا.) (اِ.) قاعده، روش.
ر
معین
رو به راه
(بِ) (ص مر.) آماده، مهیا.
ر
معین
رواقی
(~.) (ص نسب.) پیرو مکتب رواقیان. (رواقیان گروهی بودند که حوزه درسشان ...
ر
معین
رو انداختن
(اَ تَ)(مص ل.) (عا.) سؤال کردن.
ر
معین
رواق
(رِ) (اِ.)۱- ایوان.۲- پیشگاه خانه.۳- سایبان.
ر
معین
رو آوردن
(وَ یا وُ دَ) (مص ل.)۱- توجه کردن، میل کردن.۲- پرورش دادن.
ر
معین
روارو زدن
(~. زَ دَ) (اِمص.) فریاد زدن، فریاد بُرو بُرو زدن.
«
‹
67
68
69
70
71
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها