جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
روی داشتن
(تَ)(مص ل.)وجهی داشتن، روا بودن.
ر
معین
رونما
(نَ یا نِ) (اِ.) پول یا هدیهای که به هنگام دیدن روی عروس یا نوزاد دهن...
ر
معین
روی برتافتن
(بَ. تَ) (مص ل.) دوری کردن.
ر
معین
رونق
(رُ نَ) (اِمص.)۱- فروغ، روشنایی.۲- زیبایی، جمال.۳- رواج.
ر
معین
روی آوردن
(وَ یا وُ دَ) (مص ل.)۱- توجه کردن.۲- پناهنده شدن.
ر
معین
رونده
(رَ وَ دِ) (ص فا.)۱- عابر.۲- راهرو، سالک. ج. روندگان.
ر
معین
روی
(اِ.) رو.
ر
معین
روند
(رَ وَ) (اِ.) رفتار، طریقه.
ر
معین
روگردان
(گَ) (ص فا.) نک روی گردان.
ر
معین
رونخواه
(رَ وَ خا) (ص فا.) گدا، گدای دوره گرد.
«
‹
82
83
84
85
86
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها