بایگانی‌های ر - صفحه ۸۵ از ۱۰۲

ر معین

(نَ دَ) (مص ل.)۱- توجه کردن.۲- واقع شدن.

ر معین

(نِ) (حامص.) رونوشت برداشتن، نسخه برداشتن.

ر معین

(نُ دَ) (مص ل.)۱- توجه کردن.۲- اتفاق افتادن.۳- در خاطر گذشتن.

ر معین

(نِ وِ) (اِمر.) کپی، نوشته‌ای که از روی نوشتة دیگر بنویسند.

ر معین

(دَ) (مص ل.) روا داشتن، صواب دانستن.

ر معین

(نَ دَ) (مص ل.) توجه کردن به جایی.

ر معین

(تَ)(مص ل.)وجهی داشتن، روا بودن.

ر معین

(نَ یا نِ) (اِ.) پول یا هدیه‌ای که به هنگام دیدن روی عروس یا نوزاد دهن...

ر معین

(بَ. تَ) (مص ل.) دوری کردن.

ر معین

(رُ نَ) (اِمص.)۱- فروغ، روشنایی.۲- زیبایی، جمال.۳- رواج.

سایدبار