جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رکاب جنباندن
(~. جُ دَ) (مص ل.) حرکت کردن.
ر
معین
رویی
(ص نسب.)آن چه در سطح چیزی جای گیرد.
ر
معین
روی گر
(گَ) (ص)۱- کسی که ظروف رویین میسازد.۲- کسی که ظروف فلزی را صیقل داده ...
ر
معین
رکاب
(رِ) (اِ.)۱- حلقهای فلزی در دو طرف زین که سوار هنگام سوار شدن پا را ...
ر
معین
رویگری
(گَ)(حامص.)عمل و شغل رویگری.
ر
معین
رک گویی
(رُ) (حامص.) (عا.) با صراحت سخن گفتن، صاف و پوست کنده حرف زدن.
ر
معین
رویه
(~.) (اِ.) روش.
ر
معین
رک
(رُ) (ق.) صریح، بی پرده.
ر
معین
روین
(رُ وَ) (اِ.) نک روناس.
ر
معین
رژیمان
(رِ) (اِ.) هنگ، فوج.
«
‹
84
85
86
87
88
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها