جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رژیمان
(رِ) (اِ.) هنگ، فوج.
ر
معین
رویش
(یِ) (اِمص.) روییدن، نمو.
ر
معین
رژیم
(رِ) (اِ.)۱- حکومت، نوع حکومت.۲- دستورالعمل برای غذا خوردن.۳- طریقه، ...
ر
معین
رویداد
(اِ.) (اِمص.) واقعه، حادثه.
ر
معین
رژیسور
(رِ سُّ) (ص. اِ.) آن که اجرای نمایشنامه را رهبری کند؛ صحنه گردان.
ر
معین
رویخی
(یَ) (اِمر.)لرزانک ؛ نوعی دسر ساخته شده از نشاسته و شکر.
ر
معین
رژه
(رَ یا رِ ژِ) (اِ.)۱- صف، رده.۲- عبور صفهای سربازان از برابر پادشاه ی...
ر
معین
رویت
(رَ یَّ) (اِ.)۱- اندیشه در امور، فکر، تأمل.۲- با تفکر و تأمل شعری گفت...
ر
معین
رژد
(رَ ژْ) (ص.)۱- پرخور.۲- آزمند.
ر
معین
رویانیدن
(دَ) (مص م.) رشد دادن.
«
‹
86
87
88
89
90
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها