جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رکاکت
(رَ کَ) (اِمص.)۱- سستی.۲- سُست رأیی، کم خردی.
ر
معین
رویین
(ص نسب.)۱- آن چه که از روی ساخته شده باشد.۲- محکم، استوار.
ر
معین
روی گرداندن
(گَ دَ) (مص ل.) پشت کردن، دوری کردن.
ر
معین
رکابدار
(~.) (ص فا.)۱- خادمی که رکاب اسب را میگیرد تا آقایش سوار شود.۲- خدمت...
ر
معین
روییدن
(دَ) (مص ل.) ن مو کردن، رشد کردن.
ر
معین
روی گردان
(گَ) (ص فا.)۱- دوری کننده.۲- سرکش.
ر
معین
رگه
(رَ گِ یا گَ) (اِمر.)۱- هرچیز که مانند رگ باشد مانند: رگة دیوار، رگة ق...
ر
معین
رکیب
(رِ) (اِ.) رکاب.
ر
معین
رگلمان
(رِ لِ) (اِ.)۱- تنظیم، ترتیب.۲- دستور.۳- آیین نامه.
ر
معین
رکوه
(رَ وِ) (اِ.) کوزة آبخوری.
«
‹
87
88
89
90
91
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها