جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
رکض
(رَ) (مص ل.) دویدن، تاختن.
ر
معین
ریا
(مص ل.) تظاهر، دورویی.
ر
معین
رکیک
(رَ) (ص.)۱- سست، سست رأی، کم عقل.۲- پست، حقیر.۳- زشت، سخیف.
ر
معین
ریدک
(رِ دَ) (اِ.)۱- پسر جوان امرد، بی ریش.۲- غلامی که در دربار شاهان و بز...
ر
معین
ریح
(رِ) (اِ.)۱- باد.۲- نسیم.۳- دردی که در شکم یا پیوندگاه اندام بروز کند...
ر
معین
ریده
(دِ یا دَ) (اِمف.) تخلیة شکم کرده، مدفوع کرده.
ر
معین
ریث
(رَ یا رِ) (اِمص.) درنگ کردن.
ر
معین
ریدن
(دَ) (مص ل.)۱- مدفوع کردن، تخلیة شکم کردن.۲- کنایه از: خرابکاری کردن،...
ر
معین
ریتم
(اِ.)۱- وزن موسیقی شامل توالی ضربات آهنگ، تأکید و سرعت آنها.۲- لحن،...
ر
معین
ریسوگراف
(سُ گِ) (اِ.) نام تجاری دستگاه تکثیر معمولاً انبوه که از روی یک نسخة ...
«
‹
91
92
93
94
95
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها