جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ریح
(رِ) (اِ.)۱- باد.۲- نسیم.۳- دردی که در شکم یا پیوندگاه اندام بروز کند...
ر
معین
ریده
(دِ یا دَ) (اِمف.) تخلیة شکم کرده، مدفوع کرده.
ر
معین
ریث
(رَ یا رِ) (اِمص.) درنگ کردن.
ر
معین
ریدن
(دَ) (مص ل.)۱- مدفوع کردن، تخلیة شکم کردن.۲- کنایه از: خرابکاری کردن،...
ر
معین
ریتم
(اِ.)۱- وزن موسیقی شامل توالی ضربات آهنگ، تأکید و سرعت آنها.۲- لحن،...
ر
معین
ریسوگراف
(سُ گِ) (اِ.) نام تجاری دستگاه تکثیر معمولاً انبوه که از روی یک نسخة ...
ر
معین
ریدمان کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) (عا.) کاری را از روی ناشی گری خراب کردن.
ر
معین
ریبوزم
(بُ زُ) (اِ.) اندامک درون یاختهای که عمدتاً از رِنا (RNA) تشکیل شده ...
ر
معین
ریسه شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) (عا.) پشت سر هم قرار گرفتن.
ر
معین
ریدمان
(دِ) (اِمص.)۱- ریدن.۲- مدفوع.۳- (عا.) انجام کاری یا گفتن چیزی از روی ن...
«
‹
92
93
94
95
96
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها