جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ریخن
(خِ) (ص نسب.) کسی که اسهال دارد.
ر
معین
ریب
(رَ یا رِ یْ) ۱- (مص ل.) دو دل شدن.۲- (اِمص.) دو دلی.۳- (اِ.) شک.
ر
معین
ریسه
(س) (اِمص.)۱- تار، رشته.۲- پشت سر هم قرار گرفتن.
ر
معین
ریختگی
(رِ تِ)۱- (حامص.) ریزش.۲- در قالب قرار گرفتن فلز.
ر
معین
ریان
(رَ یّ) (ص.)۱- سیراب.۲- تر و تازه، شاداب.
ر
معین
ریسمان
(اِ.) رشته، طناب.
ر
معین
ریخته گر
(~. گَ) (ص فا.) کسی که فلزات را ذوب کرده و در قالب میریزد.
ر
معین
ریال
(اِ.) واحد پول ایران.
ر
معین
ریستن
(~.) (مص ل.) ریدن.
ر
معین
ریخته
(تِ) (ص مف.)۱- انداخته شده، پاشیده شده.۲- ذوب شده.
«
‹
93
94
95
96
97
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها