جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ریاع
(رَ یّ) (ص.) ارزیاب محصول.
ر
معین
ریس
(رِ) (اِ.) = ریش: شوربای غلیظی که بر بای شله پلو و کشک و امثال آن ریزن...
ر
معین
ریختن
(تَ) (مص م.)۱- سرازیر کردن آب یا هر مایع دیگری.۲- پاشیدن.۳- پراکنده س...
ر
معین
ریاضی
(ص نسب.)۱ - منسوب به ریاضت.۲- نزد قدما یکی از شعب حکمت نظری که اصول آ...
ر
معین
ریزوم
(زُ) (اِ.) ساقة زیرزمینی بعضی از گیاهان.
ر
معین
ریخت و پاش
(تُ)(مص مر.)۱- کارهای در هم و بر هم.۲- زیاده روی در خرج.
ر
معین
ریزه کاری
(زِ)(حامص.) ظریف کاری، دقیق - کاری.
ر
معین
ریخت
(خْ) (اِ.) (عا.) شکل و قیافه. ؛ ~ کسی از دنیا برگشتن کنایه از: بسیار...
ر
معین
ریزه
(زِ) (ص. اِ.) ریز.
ر
معین
ریخ
(خْ) (اِ.) نک ریغ.
«
‹
93
94
95
96
97
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها