جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ریحانه
(رَ یا رِ نِ) (اِ.) دستة ریحان.
ر
معین
ریز
(اِ.) کام، آرزو.
ر
معین
ریحان
(رَ یا رِ) (اِ.)۱- هر گیاه خوشبو، اسپرغم.۲- از سبزیهای خوردنی با ساق...
ر
معین
ریدک
(رِ دَ) (اِ.)۱- پسر جوان امرد، بی ریش.۲- غلامی که در دربار شاهان و بز...
ر
معین
ریح
(رِ) (اِ.)۱- باد.۲- نسیم.۳- دردی که در شکم یا پیوندگاه اندام بروز کند...
ر
معین
ریده
(دِ یا دَ) (اِمف.) تخلیة شکم کرده، مدفوع کرده.
ر
معین
ریث
(رَ یا رِ) (اِمص.) درنگ کردن.
ر
معین
ریدن
(دَ) (مص ل.)۱- مدفوع کردن، تخلیة شکم کردن.۲- کنایه از: خرابکاری کردن،...
ر
معین
ریتم
(اِ.)۱- وزن موسیقی شامل توالی ضربات آهنگ، تأکید و سرعت آنها.۲- لحن،...
ر
معین
ریسوگراف
(سُ گِ) (اِ.) نام تجاری دستگاه تکثیر معمولاً انبوه که از روی یک نسخة ...
«
‹
94
95
96
97
98
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها