جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ریزوم
(زُ) (اِ.) ساقة زیرزمینی بعضی از گیاهان.
ر
معین
ریخت و پاش
(تُ)(مص مر.)۱- کارهای در هم و بر هم.۲- زیاده روی در خرج.
ر
معین
ریزه کاری
(زِ)(حامص.) ظریف کاری، دقیق - کاری.
ر
معین
ریخت
(خْ) (اِ.) (عا.) شکل و قیافه. ؛ ~ کسی از دنیا برگشتن کنایه از: بسیار...
ر
معین
ریزه
(زِ) (ص. اِ.) ریز.
ر
معین
ریخ
(خْ) (اِ.) نک ریغ.
ر
معین
ریزبین
(اِ.) میکروسکوپ.
ر
معین
ریحانی
(رَ یا رِ) (ص نسب.)۱- منسوب به ریحان.۲- شراب صاف شده.۳- از خطوط اسلام...
ر
معین
ریزبار
(ص فا. اِ.)۱- ابری که باران ریز فرو ریزد.۲- باران تند دارای قطرات ریز....
ر
معین
ریحانه
(رَ یا رِ نِ) (اِ.) دستة ریحان.
«
‹
94
95
96
97
98
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها