جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
ریع کردن
(رَ. کَ دَ) (مص ل.) زیاد شدن غله.
ر
معین
ریش
(اِ.) جراحت، زخم.
ر
معین
ریمیا
(اِ.) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسة محتجبه قدما است ؛ علم شعبده.
ر
معین
ریع
(رَیا رِ) ۱- (مص ل.) نمو کردن.۲- (اِمص.) افزونی.
ر
معین
ریسیور
(وِ) (اِ.) دستگاه تبدیل کنندة فرکانس در مجموعة دریافت کنندة تصاویر ما...
ر
معین
ریمه
(مِ) (اِ.) چرک کنج چشم و میان مژگان.
ر
معین
ریشیدن
(~.) (مص ل.) ریشه ریشه کردن.
ر
معین
ریسیدن
(دَ) (مص ل.) رشتن.
ر
معین
ریمن
(مَ) (ص.) حیله گر.
ر
معین
ریشو
(ص مر.) مردی که ریش دارد.
«
‹
96
97
98
99
100
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها