بایگانی‌های ز - صفحه ۳۴ از ۶۰

ز معین

(زَ زَ مِ) = زمزم:۱- (مص ل.) ترنم کردن.۲- (اِ.) نغمه.۳- دعایی که زردش...

ز معین

(~.) (اِ.) حشره‌ای است شبیه ملخ و سبز رنگ که در غله زارها و هوای گرم ...

ز معین

(زَ رِ) (ص مر.) زن باز، مردی که آمیزش با زنان را بسیار دوست دارد.

ز معین

(زَ) (حامص.) ازدواج، برقراری رابطة زن و شوهری.

ز معین

(~. بَ تَ) (مص ل.) کنایه از: کافر شدن.

ز معین

(زُ نّ) (اِ.)۱- رشته‌ای که مسیحیان به وسیلة آن صلیب را به گردن آویزند...

ز معین

(زِ جَ رِ) (اِ.) حشره‌ای است دارای بال نازک و شفاف، روی درختان زندگی م...

ز معین

(زَ) (اِ.) جِ زندیق.

ز معین

(زَ جِ) (اِ.) گیاهی است پایا، دارای برگ‌های دراز و باریک، گل‌هایش خوشه...

ز معین

(زُ نّ) (اِ.) جگرآکند.

سایدبار