جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زناء
(زِ) (مص ل.) آمیزش نامشروع مرد و زن.
ز
معین
زنبیل
(زَ) (اِ.) سبدی که از الیاف گیاهی بافند.
ز
معین
زن کردن
(زَ. کَ دَ) (مص م.) ازدواج کردن.
ز
معین
زنبوری
(زَ) (اِ.)۱- به شکل زنبور.۲- نوعی پارچة توری درشت بافت.۳- نوعی چراغ رو...
ز
معین
زن قحبه
(~. قَ بَ یا بِ) (ص مر.)۱- آن که زن وی روسپی باشد.۲- دشنامی است مردان...
ز
معین
زنبورک
(زَ رَ) (اِمصغ.)۱ - زنبور کوچک.۲- نوعی توپ کوچک که در زمان صفویه و قا...
ز
معین
زن سالاری
(~.) (اِمر.) نظام اجتماعی که در آن قدرت در دست زنان است.
ز
معین
زنبور
(زَ) (اِ.) حشرهای است از گروه نازک بالان با نیشی قوی که به صورت گروه...
ز
معین
زن ذلیل
(زَ. ذَ) (عا.) ویژگی آن که از زنش میترسد و مطیع و فرمان بردار مطلق ا...
ز
معین
زنبق
(زَ بَ) (اِ.) گیاهی است پایا از راستة تک لپهایها جزو گروهی که جام و ...
«
‹
33
34
35
36
37
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها