جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زکام
(زُ) (اِ.) بیماری واگیردار که در اثر سرماخوردگی بوجود میآید که با آب...
ز
معین
زیارت
(رَ) (مص م.)۱- دیدار کردن.۲- رفتن به مکان مقدس.
ز
معین
زکال
(زُ) (اِ.) زُگال ؛ ذغال.
ز
معین
زیاده
(دِ) افزونی.
ز
معین
زکاره
(زَ رِ) (ص.) خیره سر.
ز
معین
زیادت
(دَ) ۱- (مص ل.) افزون شدن.۲- (اِمص.) افزونی.
ز
معین
زکات
(زَ) (اِ.)۱- خلاصة چیزی.۲- بخشی از مال که به مستمند و درویش دهند.
ز
معین
زیاد
(ص. ق.) بسیار، فراوان.
ز
معین
زکاب
(زَ) (اِمر.) مرکب سیاه که با آن چیز نویسند.
ز
معین
زیتونی
(~.) (ص نسب.) سبز مایل به زرد.
«
‹
49
50
51
52
53
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها