جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زیره
(~.) (اِ.) = ژیره: گیاهی علفی و یکساله، دارای ساقههای سبز و برگهای ب...
ز
معین
زیر و بالا
(رُ) (ص مر.) سخن ناراست، سخن آمیخته به دروغ.
ز
معین
زیف
(زَ) (اِ.) گناه، بزه، بی ادبی.
ز
معین
زیرنویس
(نِ) (اِمر.) توضیحی که دربارة موضوعی از متن در زیر صفحة متن داده میشو...
ز
معین
زیر سبیلی
(س) (ق مر.) (عا.) نادیده، به روی خود نیاوردن.
ز
معین
زیغگر
(گَ) (ص.) حصیرباف.
ز
معین
زیرلفظی
(لَ) (اِ.) (عا.) پول یا هدیهای که هنگام مراسم عقد از طرف خانوادة دام...
ز
معین
زیر آمدن
(مَ دَ) (مص ل.) مغلوب شدن، باختن.
ز
معین
زیغال
(اِ.) قدح.
ز
معین
زیرسیگاری
(اِ.) ظرف کوچکی برای ریختن خاکستر سیگار، جاسیگاری.
«
‹
53
54
55
56
57
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها