جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زیرکش
(کَ یا کِ) (اِمر.) یکی از مقامات موسیقی قدیم ؛ حسینی.
ز
معین
زیربنا
(بَ) (اِ.)۱- مساحت ساختمان.۲- زمینی که در آن ساختمان بنا شدهاست.۳- ا...
ز
معین
زیرک سار
(~.) (ص مر.) باهوش.
ز
معین
زیراکس
(کْ سْ) (اِ.) نام تجارتی دستگاهی است که برای اولین بار فتوکپی به صورت...
ز
معین
زیرک
(رَ) (ص.) باهوش، زرنگ.
ز
معین
زیراک
(حر رب.) زیرا.
ز
معین
زین کوهه
(نْ. هِ) (اِمر.) برآمدگی جلو و عقب زین.
ز
معین
زیرچشمی
(چَ) (ق.) نگاه کردن به حالتی که دیگران متوجه نشوند.
ز
معین
زیرانداز
(اَ) (اِ.) تشک.
ز
معین
زین
(زَ یا زِ یْ) ۱- (مص ل.) آراستن.۲- (اِمص.) نیکویی.
«
‹
54
55
56
57
58
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها