جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زیر سبیلی
(س) (ق مر.) (عا.) نادیده، به روی خود نیاوردن.
ز
معین
زیغگر
(گَ) (ص.) حصیرباف.
ز
معین
زیرلفظی
(لَ) (اِ.) (عا.) پول یا هدیهای که هنگام مراسم عقد از طرف خانوادة دام...
ز
معین
زیر آمدن
(مَ دَ) (مص ل.) مغلوب شدن، باختن.
ز
معین
زیغال
(اِ.) قدح.
ز
معین
زیرسیگاری
(اِ.) ظرف کوچکی برای ریختن خاکستر سیگار، جاسیگاری.
ز
معین
زیر
(ق.)۱- پایین.۲- صدای نازک. ؛~ بار رفتن کار یا وضع سختی را پذیرفتن. ...
ز
معین
زیغ
(اِ.) حصیر، بوریا.
ز
معین
زیرزمین
(زَ) (اِمر.) طبقهای از خانه که پایین تر از سطح زمین قرار دارد.
ز
معین
زید
(زَ یا زِ) ۱- (مص ل.) نمو کردن، افزون شدن.۲- (مص م.) نمو دادن.۳- نامی ...
«
‹
54
55
56
57
58
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها