جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زینهارداری
(~.) (حامص.)۱- وفاداری.۲- امانت.
ز
معین
زینهاردار
(~.) (ص فا.) وفادار، پای بند به عهد و پیمان.
ز
معین
زینهارخواری
(~. خا)(حامص.) عهدشکنی، خیانت.
ز
معین
زینهارخوار
(~. خا) (ص فا.)۱- پیمان - شکن.۲- خائن در امانت.
ز
معین
زینهار خوردن
(~. خُ دَ) (مص ل.) پیمان شکستن.
ز
معین
زینهار
(یْ) = زنهار:۱- (اِ.) پناه، امان، مهلت.۲- ضمانت.۳- امانت.۴- شبه جمله ...
ز
معین
زینه
(نِ) (اِ.) پله، پلکان.
ز
معین
زینت
(نَ) (اِمص.) آرایش، آن چه با آن آرایش کنند.
ز
معین
زینان
= زنیان. زینیان: (اِ.) تخمی است که بر روی نان پاشند؛ نانخواه.
ز
معین
زیگزاک
(اِ.)۱- نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشتهای به هم پیوسته.۲- مس...
«
‹
57
58
59
60
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها