جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ص
معین
صفح
(صَ فْ) ۱- (مص ل.) درگذشتن از گناه کسی.۲- روی گردانیدن.۳- (اِ.) طرف و ...
ص
معین
صف آشوب
(~.) (ص فا.) دلاور.
ص
معین
صعق
(ص یا صَ عَ) (مص ل.)۱- بیهوش گردیدن.۲- فنا شدن در حق است هنگام تجلی ذ...
ص
معین
صفت کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- توصیف کردن.۲- ستودن.
ص
معین
صف آرایی
(~.) (حامص.)۱ - تشکیل صف سربازان برای مبارزه.۲- دسته بندی.
ص
معین
صفت
(ص فَ) ۱- (مص م.) چگونگی کسی یا چیزی را گفتن.۲- ستودن.۳- (اِمص.) بیان...
ص
معین
صف آرا
(ی) (ص فا.) کسی که صف سربازان را آرایش دهد.
ص
معین
صفاهانک
(ص نَ) (اِمصغ.) یکی از دوازده مقام موسیقی قدیم.
ص
معین
صف
(~.) (اِ.) ایوان خانه و دالان، صفه.
ص
معین
صقر
(صَ) (اِ.)۱- چرخ (جان.).۲- هر مرغ شکاری از باز، شاهین و جز آن ؛ ج. اص...
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها