جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ص
معین
صفرا کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) کنایه از: استفراغ کردن.۲- تندخویی کردن.
ص
معین
صلبیه
(صُ بِ یَّ) (اِ.) سفیدی چشم، پردهای سفید و کدر در چشم که از الیاف مح...
ص
معین
صقال
(ص قُ) (ص.) آن که آهن را روشن کند؛ روشنگر.
ص
معین
صفرا شکستن
(~. ش کَ تَ) (مص ل.)۱- زا یل شدن صفرا.۲- کنایه از: غذای کمی که پیش ا...
ص
معین
صلبوت
(صَ) (اِ.) روز جمعهای که عیسی را بر دار کردند؛ جمعة الصلبوت.
ص
معین
صفیر
(صَ) (اِ.)۱ - بانگ و فریاد.۲- سوت.
ص
معین
صفرا جنبیدن
(~. جُ دَ) (مص ل.) خشمگین شدن.
ص
معین
صلب
(صَ) (ص.) بردبار، صبور.
ص
معین
صفیحه
(صَ حَ) (اِ.)۱- شمشیر پهناور.۲- سنگ پهن.۳- روی پهن هر چیزی.
ص
معین
صفرا
(صَ) ۱- (ص.)مؤنث اصفر؛ زردرنگ.۲- (اِ.) زرداب.۳- مایعی زردرنگ و تلخ که ...
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها