جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ص
معین
صفع
(صَ) ۱- (مص م.) سیلی زدن کسی را.۲- نرم پس گردنی زدن.۳- (اِ.) پشت گردنی...
ص
معین
صقیل
(صَ) ۱- (ص.) زدوده شده، جلا یافته.۲- (اِ.) شمشیر زدوده.
ص
معین
صفصف
(صَ صَ) (اِ.) زمین هموار، زمین هامون و نرم.
ص
معین
صقل
(صَ) ۱- (مص م.) جلا دادن.۲- (اِ مص.) جلا، پرداخت.
ص
معین
صفرت
(صُ رَ) ۱- (مص ل.) زرد شدن.۲- (اِمص.) زردی.
ص
معین
صقع
(صَ) (مص م.)۱- زدن کسی را، پا بر کسی زدن.۲- بر خاک انداختن کسی را.۳-...
ص
معین
صفراکش
(~. کُ) ۱- (ص فا.) زایل کنندة صفرا.۲- (اِ.) کنایه از: غذای کمی که صبح ...
ص
معین
صقر
(صَ) (اِ.)۱- چرخ (جان.).۲- هر مرغ شکاری از باز، شاهین و جز آن ؛ ج. اص...
ص
معین
صفراوی
(~.) (ص نسب.) = صفرایی:۱- تندمزاج.۲- زرد رنگ.
ص
معین
صلح
(صُ) ۱- (مص ل.) آشتی کردن.۲- (اِمص.) آشتی، دوستی.۳- (اِ.) عقدی که دو ط...
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها