جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طبقدار
(~.) (ص فا.) حمالی که بار مردم را با طبق حمل کند.
ط
معین
طراقاطراق
(طَ طَ) (اِمر. صت.) آوازها و صداهای پیاپی.
ط
معین
طحین
(طَ) (اِ.) آرد، گندم رقیق.
ط
معین
طبقات
(طَ بَ) (اِ.) جِ طبقه.۱- درجات، مرتبهها.۲- گروهها، جماعات.
ط
معین
طرافت
(طَ فَ) (مص ل.)نو شدن.
ط
معین
طحان
(طَ حّ) (ص.) آسیابان.
ط
معین
طبق زدن
(طَ بَ. زَ دَ) مالیدن دو زن شرم خود را به یکدیگر ؛ سحق، مساحقه.
ط
معین
طراف
(طِ) (اِ.) خرگاه ادیم، خیمة چرمین ؛ ج. طرف.
ط
معین
طحال
(طَ) (اِ.) اسپرز، سپرز؛ یکی از اعضای داخلی بدن انسان که در طرف چپ شکم...
ط
معین
طرازیدن
(طِ دَ) (مص م.)۱- آرایش کردن، آراستن.۲- نظم و ترتیب دادن، نیکو ساختن.
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها